پروفسور

وضعیت : موجود

قیمت : 1,936,000 ریال

2,200,000 ریال

قهرمان داستان شغلی را که دوست ندارد را رها می کند و در پی یافتن شغل جدید راهی سرزمین های بیگانه می شود تا سرانجام تجربه های جدیدی را به دست می آورد
کتاب پروفسور، اولین رمان نوشته شده به قلم شارلوت برونته هست.
شارلوت برونته قبل از نگارش داستان‌های شاهکارش و رمان‌های ماندگار و مهم‌اش، یه رمان با حجم کم نوشته. این داستان تا بعد از فوت شارلوت برونته هیچوقت، توی هیچ هفته‌نامه یا مجله‌ای یا به هر شکل دیگه منتشر نشد. سال هزار و هشتصد و پنجاه و سه، این کتاب برای اولین بار منتشر شد. ناگفته نماند که زمان فعالیت شارلوت برونته، این نویسنده چند بار اقدام به چاپ و انتشار این رمان کرده، اما هیچوقت توسط هیچ ناشری پذیرفته نشده.
حالا بریم سراغ ماجرای کتاب پروفسور، داستانی جذاب و دوست داشتنی و عمیق به قلم شارلوت برونته، نویسنده نام‌دار انگلیسی و از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ ادبیات انگلستان.
شارلوت برونته برای کتاب پروفسور قهرمانی رو خلق کرده که توی مناطق صنعتی یورکشایر کار می‌کنه. کار مداوم و هرروزه و شرایط کار و چند عامل دیگه باعث میشه که قهرمان کتاب پروفسور به فکر این بیفته که کاری که انجام میده و شغل‌اش رو رها کنه و یه جای دیگه، مکانی دیگه، شغلی دیگه با شرایط بهتر و فعالیتی که دوست داشته باشه رو انجام بده.
قهرمان کتاب پیش رو فکرش رو عملی میکنه و تصمیم نهایی رو میگیره؛ اون از کار و حرفه‌اش کناره گیری می‌کنه و استعفا میده و تصمیم به ترک کشور خودش و سفر به کشور بلژیک می‌گیره. شغلی که توی بلژیک تصمیم به ادامه‌اش میگیره، معلمی هست. قهرمان داستان پروفسور می‌خواد زندگی‌اش رو به این شکل ادامه بده.
اما اتفاقاتی می‌افته که مسیر همه چیز رو تغییر میده. قهرمان کتاب، اونجا با دختری جوان و زیبا آشنا میشه که توی مدرسه‌ای که تصمیم به ادامه کار گرفته، هم درس میخونه و هم تدریس می‌کنه. این آشنایی برای قهرمان کتاب جذاب هستش اما اتفاقات بد از جایی شروع میشن که قهرمان کتاب، دختری جذاب و اغواکننده رو ملاقات می‌کنه که مسیر همه چیز رو تغییر میده.
جایی از کتاب پروفسور میخونیم:
فرانسیس دنباله ی صحبت هایش را گرفت و گفت: «لوسیا صحنه را لگدمال کرده است و شما هیچ گاه به طور جدی به ازدواج با او فکر نکرده ای. شاید اصالت او را، شجاعتش را، قدرت ذهن و جسمش را تحسین کنی، از هوش و استعداد او حال چه در رقص و آواز و یا چه در نقش بازیگری مشعوف شوی و زیبایی او را ستایش کنی که البته قلبت هم چنین گواهی می دهد، اما اطمینان دارم او شیفته و غرق در چنان محیط و فضایی گشته است که شما هرگز فکر ازدواج با او را به ذهن خود راه نمی دهید.»