معرفی نویسنده كورمك مك‌كارتي

89570345

كورمك مك‌كارتي

متولد 1933 ¡ آمريكايي

يكي از مرموزترين نويسندگان زنده‌ي آمريكا كه به لطف رمان‌هاي قدرتمند و مهيبش درباره‌ي آدم‌هايي كه براي زنده ماندن در موقعيت‌هايي سخت و خشن تلاش مي‌كنند، به محبوبيت رسيد.

کورمک (هنگام تولد او را چارلز نامیدند) مک کارتی در رودآیلند به دنیا آمد، اما در ناکسویلِ تنسی بزرگ شد. پدرش در اداره‌ی منابع طبیعی دره‌ی تنسی کار می‌کرد که بخشی از کارش کوچاندن مردمی بود که نسل پشت نسل در تپه‌های سیل‌خیز آنجا زندگی می‌کردند. به نظر می‌رسد این اتفاق روی مک‌کارتیِ جوان تأثیر گذاشته است، زیرا او همدردی و شیفتگی‌اش نسبت به مردم روستایی را حفظ کرد و از زندگی و وضعیت آنها برای نوشتن چهار زمان اولش الهام گرفت.

ترسناک آمریکایی

در دهه‌ی ۱۹۵۰ مک‌کارتی در دانشگاه تنسی مشغول به تحصیل شد و سپس در یک دوره‌ی چهارساله در نیروی هوایی ایالات‌متحده به خدمت پرداخت. او در این دوره تصمیم گرفت تحصیلاتش را به پایان نرساند، بلکه راهش را در زندگی به عنوان یک نویسنده دنبال کند. چهار زمان اول او که اولین‌شان به نام «اورچارد کیپر» در ۱۹۶۵ منتشر شد، نظر منتقدان را به خود جلب کرد و جوایز و افتخارات زیادی برایش به ارمغان آورد و به او اجازه داد به نوشتن ادامه دهد، اما موضوعاتی که او انتخاب می‌کرد اغلب بسیار مهیب بودند؛ موضوعاتی مثل کودک‌کشی، زنای با محار، مثله کردن جسد و رابطه‌ی جنسی با مردگان. این کتاب‌ها هیچ‌کدام به چاپ دوم نرسیدند و مک‌کارتی اغلب کمبود پول داشت. او در اواسط دهه‌ی ۱۹۸۰ بعد از دو بار فروپاشی زندگی خانوادگی، به ال‌پاسو در تگزاس نقل مکان کرد تا بتواند مطالب مورد نیاز خود را برای کتاب «نصف‌النهار خون» به دست آورد؛ کتابی نیمه تاریخی و بسیار خشن و ضد غرب که بلوغ جدیدی را در آثار او رقم زد. مسیر شغلی او با موفقیت کتاب «همه‌ی اسب‌های زیبا» (۱۹۹۲) که جایزه‌ی کتاب ملی را به خود اختصاص داد، متحول شد. این اولین جلد از سه‌گانه‌ی «مرزی» بود که به شرح زندگی دو مرد جوان در جنوب غربی آمریکا و مکزیک می‌پردازد.

مک‌کارتی درباره‌ی مردانی می‌نویسد که در دنیایی بی‌رحم مبارزه می‌کنند و در گستره‌ی جغرافیایی که به همان اندازه تیره و تار است، با هیولای شرور درون خود به مبارزه بر می‌خیزند. آثار او در کنار آثار ویلیام فاکنر و فلانری اوکانر در گونه‌ی داستان‌های ترسناک جنوبی دسته‌بندی می‌شوند. او همچنین به ژانر وسترن آمریکایی سویه‌ای تاریک اضافه کرده است.

او در ۱۹۹۷ با جنیفر وینکلی همسر سومش ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر (دومین پسرش) شد. خودش گفته است که پدر بودن او را به نوشتن کتاب «جاده» سوق داد؛ داستانی پرفروش درباره‌ی سفر مردی با پسرش در یک چشم‌انداز پساآخرالزمانی.

 

Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating