کتاب ۱۹۸۴ رمانی مشهور و شناخته شده و یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های تاریخ ادبیات، بیانیه‌ای سیاسی در رد تمام نظام‌های توتالیتر، یه متن خیلی مشهور و داستانی تلخ راجع‌به هر حاکمیت تمامیت‌خواه، یه کتاب به قلم جورج اورول داستان نویس و فعال سیاسی ادبیات انگلیس هست.
کتاب ۱۹۸۴ مثل رمان‌های ما به قلم یوگنی زامیاتین، دنیای شگفت‌انگیز نو به قلم آلدوس هاکسلی یه رمان ‌پاد آرمان‌شهری هست‌.
حالا بریم سراغ ماجرای این کتاب شگفت‌انگیز:
‌کتاب در آینده روایت میشه؛ آینده‌ای که رخ دادن‌اش خارج از تصور و احتمال نیست.
تمام دنیا دچار یه تغییر بزرگ شده. فقط سه کشور توی دنیا هست. همه مرزها شکسته شده و عظیم‌تر شده و تبدیل شده به سه کشور: اوشینیا، اوراسیا، ایستیشیا. این سه کشور مدام با همدیگه در حال جنگیدن هستن.
ماجرای این کتاب راجع‌به مردی به اسم وینستون اسمیت هست که توی لندن و کشور اوشینیا زندگی می‌کنه. مردم توی این کشور به سه دسته تقسیم شدن: کارگرها، مردم عادی، اعضای رده بالای حزب. وینستون اسمیت یکی از مردم عادی این کشور هست.
همه مردم جامعه دچار انفعال و بی‌تفاوتی نسبت به وضعیت موجود شدن. انفعالی که به واسطه جباریت و تمامیت‌خواهی حکومت ایجاد شده.
هیچکس، هیچ اندیشه‌ای از خودش نداره. اما وینستون اسمیت از این قائده جداست. اون یه سری تفکرات انقلابی داره که میتونه برای جامعه جبار و تمامیت‌خواه اطراف‌اش خطرناک باشه. افکاری که میتونه برای هر حاکم ظالمی ترسناک باشه.
توی طول داستان اسمیت با دختر جوانی به اسم جولیا آشنا میشه و رابطه عاشقانه‌ای شکل میگیره، رابطه عاشقانه‌ای که برای هر انسان توی جامعه ممنوع هست.
جورج اورول توی این رمان جامعه‌ای ترسناک و مهیب رو به تصویر کشیده و فردی که میتونه این جامعه رو با افکار و کارهاش نجات بده.
صالح حسینی این رمان رو به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر نیلوفر چاپ و انتشار این کتاب رو برعهده گرفته.
جایی از کتاب میخونیم:
وزارت حقیقت، یا همان میتی‌ترو در زبان نوین به طرز شگفت‌آوری در میان چشم‌انداز، خودنمایی می‌کرد. شاختمان عظیم هرمی شکلی به رنگ سفید، که به صورت پله پله تا ارتفاع سیصدمتر بالا رفته بود. از جایی که وینستون ایستاده بود سه شعار حزب را که به نحوی موزون بر نمای سفید ساختمان به طور برجسته‌ نوشته بودند، به راحتی می‌شد خواند:
جنگ، صلح است.
آزادی، بردگی است.
نادانی، توانایی است.