میل جنسی نیازی طبیعی است که در بین تمام حیوانات به شکل تولید مثل دیده می‌شود و وجود دارد. اما میل و رابطه جنسی برای انسان، مثل بسیاری از ویژگی‌های او دارای تفاوت‌هایی است. میل جنسی انسان با فرهنگ، سیاست و اقتصاد جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، ارتباط تنگاتنگی دارد. اما برای میشل فوکو، همچون آثار دیگری او، ارتباط سکس با قدرت مسئله است. سکس امری پنهان و همزمان آشکار است. سکس باید در خفا صورت بگیرد، اما همه ولع بسیاری برای صحبت کردن درباره آن دارند. سکس ظاهرا مخفی نگه داشته می‌شود اما تابان و روشن است. اما سکسی که این همه در ذهن و عمل ما دیده می‌شود، چرا این همه مخفی شده است؟ چرا ارتباطی بین این مخفی کردن و قدرت وجود دارد؟ میشل فوکو در کتاب اراده به دانستن برای پاسخ به این سوال چند نوع ارتباط بین قدرت و سکس را تفکیک می‌کند؛ سکس با قدرت رابطه‌ای سلبی دارد.قدرت نمی‌تواند هیچ کاری با امری که لذت در آن هست داشته باشد به همین دلیل رابطه قدرت با سکس رابطه‌ای دفعی، اختفایی و نقاب زدن است. قدرت سکس را حذف می‌کند،نباید سکس کنی مگر در خفا. ‌قدرت کاری می‌کند که سکس از خودش صرف نظر کند و اگر این کار را نکند، مجازاتش حذف خود سکس است. سکس چیزی است که وجود ندارد، در خفا اتفاق می‌افتد و چیزی که وجود ندارد، حتی نباید درباره این که وجود دارد صحبتی شود. قدرت باید بر همه اعمال سکس کنترل و نظارت داشته باشد؛ فقط شکلی از سکس که در مدارس یا در تبلیغات تلویزیونی تبلیغ می‌شود باید انجام شود. قدرت با دخالت در سکس، نظارت و کنترل را تا حد تعیین حق مرگ و زندگی پیش می‌برد و سکس و تولید مثل را تحت کنترل خود می‌گیرد. فوکو با بررسی این ارتباطات قدرت و توده، از تاریخ سکسوالیته می‌گوید.