جنگاوران جوان 2 پل آتشین

وضعیت : موجود

قیمت : 695,200 ریال

790,000 ریال

سر مانتگیو پیش از آن که بزرگواری کند و الیس را به خدمت بپذیرد حدود یک ساعت او را منتظر نگه داشت. هالت و الیس در اتاق انتظار دفتر مانتگیو نشستند و منتظر ماندند. هالت کناری ایستاده بود و خونسرد روی کمان بزرگش خم شده بود. با خودش می گفت که مانتگیو احمقی به تمام معناست. قاصدی مثل اليس را باید بی معطلی می پذیرفت و به استقبالش می آمد ولی فرمانده برج کوبریم که از جوانی او باخبر بود می خواست با معطل نگه داشتن اليس خودش را مهم جلوه بدهد فکر می کرد اگر با آلیس مثل یک پیک عادی برخورد کند ابهتش دو چندان می شود. اليس با قامتی راست و استوار روی یکی از صندلی های سفت اتاق انتظار نشست. هالت زیر چشمی نگاهش می کرد. با وجود اهانتی که به او شده بود خودش را آرام نشان می داد در چند فرسنگی برج لباس سفر را عوض کرده بود و حالا به رسم پیام آوران سیاسی، ردای سفید ساده ای با طرح های زیبا به تن داشت نشان برنز برگ بو نماد مهارت و اختیار تامش را هم به لباس سنجاق کرده بود و شال آبی کوتاهی روی شانه ی راستش خودنمایی می کرد. هالت هم شنل راه راه و چرک رنجری اش را تا کرده و روی زین آبلارد گذاشته بود. هر چند کمان بزرگ و تیردانش را هنوز حمایل داشت. بدون آن ها هیچ کجا نمی رفت. الیس سرش را بالا آورد و نگاهی به او انداخت. هالت هم به آرامی برایش سر تکان داد انگار با این حرکت به دخترک می گفت که نگذار عصبانیت کنند الیس هم که انگار پیام را گرفته بود، در تأیید سر تکان داد چند نفس عمیق کشید و انگشتانش که روی زانوها مشت شده بودند آرام آرام شل شدند و گره شان باز شد.
هالت با خودش گفت این دختر فوق العاده است.

مشخصات نقد و بررسی نظرات کاربران