12%

شب های روشن

وضعیت : ناموجود

قیمت : 572,000 ریال

650,000 ریال
افزودن به سبد خرید
  • آدم رویایی خاکستر رؤیاهای گذشته‌اش را بیخودی پس می‌زند، به این امید که میان آن جرقه‌ی کوچکی بیابد، فوتش کند تا دوباره جان بگیرد. تا این آتش برافروخته قلب سرمازده‌اش را گرم کند و همه‌ی آن‌هایی که برای او عزیز بوده‌اند، برگردند. همان چیزهایی که قلبش را به تپش انداخت و خونش را جوش آورد.
    چگونه می‌توانستم چشمانم را به روی همه چیز ببندم؟ در حالی که قلب او از قبل به دیگری متعلق بوده است، و هیچ چیز از آنِ من نبوده؟ زمانی که همان دلسوزی‌هایش، اشتیاقش، عشقش ... بله، و حتی عشقش نسبت به من چیزی نبود جز شادی‌اش بخاطر آینده با دیگری، تمایش به تقسیم شادی‌هایش با من ... زیرا وقتی آن مرد نیامد، اخم کرد، ترسید و شرمنده شد. هنگامی که بیهوده انتظار می‌کشیدیم؛ در تمامی کلمات و حرکاتش خنده و شادی کم‌تری دیده می‌شد و عجیب این که توجهش به من افزون شد، گویی می‌خواست آن‌چه را که خود امیدش را داشت و وحشت این فکر را که ممکن است واقعی نباشد در من بریزد.

مشخصات کلی

  • قطع
    رقعی
  • پوشش جلد
    شومیز

مشخصات فنی

  • نویسنده
    داستایوفسکی
  • ناشر
    کوله پشتی
  • مترجم
    هانیه چوپانی
  • تاریخ آخرین چاپ
    1401
  • تعداد صفحات
    80
کتاب شب‌ های روشن اثر فئودور داستایوفسکی
این کتاب برخلاف کتابهای دیگر داستایوفسکی رمانی طویل محسوب نمیشود اما حرفهای زیادی برای گفتن دارد
کتاب از حس و حال و افکار جوانی پرده بر میدارد که عاشق تنهایی است و تنهایی را خوب می‌فهمد و البته رؤیاپرداز و شاید هم بعدها عاشق آری عاشق چرا که با دیدن زنی که یک روز او را ناگهانی و اتفاقی میبیند ، میل به صحبت و اشتیاق با آن زن در دل او جای می‌گیرد و رفته رفته ارتباطش را با آن زن افزایش می‌دهد
برویم عنوانش را کندوکاو کنیم چرا شب های روشن؟ جواب غایی و نهایی اش این است که به مانند نوری شب های تاریک جوانک قصه ی ما با ورود و توجه آن زن به زندگی اش ، روشن می‌شود
این کتاب عاشقانه است خودتان تصور کنید که چه پایانی در انتظار شب های روشن است ، آن هم زمانی که قلم داستایوفسکی حرفهای زیادی برای گفتن دارد

قسمت هایی از کتاب
وقتی از خیابان رد می‌شوم هر یک مثل این است که به دیدن من می‌خواهند به استقبالم بیایند و با همه‌ی پنجره‌های خود به من نگاه می‌کنند و با زبان بی‌زبانی با من حرف می‌زنند. یکی می‌گوید: «سلام، حالتان چطور است؟ حال من هم شکر خدا بد نیست. همین ماه مه می‌خواهند یک طبقه رویم بسازند.» یا یکی دیگر می‌گوید: « حالتان چطور است؟ فردا بنّاها می‌آیند برای تعمیر من!» یا سومی می‌گوید: «چیزی نمانده بود آتش‌سوزی بشود. وای نمی‌دانید چه هولی کردم!» و از این جور حرف‌ها.

من جایی نداشتم بروم و کاری هم نداشتم که برای آن پترزبورگ را ترک کنم. حاضر بودم که همراه هر یک از این گاری‌ها بروم، با هر یک از این آقایان محترم و خوش‌سر و پز سوار کالسکه بشوم و شهر را ترک کنم اما هیچ‌کس، مطلقا هیچ‌کس، دعوتم نمی‌کرد؛ انگاری همه فراموشم کرده بودند، مثل این بود که همه‌شان مرا حقیقاً بیگانه می‌شمردند.
امتیاز کاربران به: شب های روشن
Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

    محصولات مرتبط