مستاجر وایلدفل هال، یه رمان کلاسیک مشهور و بزرگ، یه اثر مهم و تاریخ‌ساز از آن برونته نویسنده زن انگلیسی زبان و یکی از مهم‌ترین و بزرگترین چهره‌های ادبیات انگلیسی زبان.
آن برونته، خواهر کوچکتر امیلی برونته و شارلوت برونته، با نگارش دو رمانِ مستاجر وایلدفل هال و اگنس گری، جای پای خودش رو توی تاریخ ادبیات انگلستان تثبیت کرد.
کتاب مستاجر وایلدفل هال، یه داستان مرموز و جالب داره، یه ماجرای عاشقانه که خواننده رو تا پایان اثر با خودش همراه می‌کنه.
حالا میریم سراغ ماجرای رمان زیبای مستاجر وایلدفل هال:
یک عمارت متروک در یه دهکده‌ی دور افتاده توی شمال انگلیس به اسم وایلدفل هال. این عمارت عظیم در گذشته متعلق به یه خانواده ثروتمند و شناخته شده بوده که در قدیم توی این عمارت زندگی می‌کردن. اما حالا با گذشت زمان، این عمارت تبدیل به یه خونه بزرگ و مرموز متروکه شده.
حالا بعد از گذشت چندین سال از خالی بودن این عمارت، یک زن ناشناخته و مرموز یکهو پیدا میشه و به این عمارت نقل مکان می‌کنه.
هلن گراهام که هیچکدوم از اعضای این دهکده اون رو نمیشناختن، خودش رو به عنوان یه بیوه به همراه پسر پنج ساله‌اش به اسم آرتور معرفی کرده.
اعضای این دهکده، هیچکدوم هلن گراهام،این زن ناشناخته رو نمیشناسن. همه در تکاپو هستن تا بفهمن که این زن کیه؟ از کجا اومده؟ چیکار میکنه؟
شرایط زندگی توی وایلدفل هال اصلا ساده نیست. یه جای سوت و کور، یه مکان دلگیر و گرفته که هر دلی رو میتونه بلرزونه و خیلی هم سرده.
گیلبرت مارکهام، پسر یه نجیب‌زاده که در همسایگیِ این عمارت زندگی می‌کنه. بعد از آشنایی با هلن شیفته‌اش شده و در تکاپو هستش که به هر دلیلی به دیدن هلن بره. آیا گیلبرت عشقی که به هلن داره رو اعتراف میکنه؟ چه نتیجه‌ای خواهد داشت این عشق؟
رضا رضایی این شاهکار رو به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر نی انتشار اثر رو برعهده گرفته.
جایی از کتاب میخونیم:
می دانم که او هنوز هم یک دختر آرام و بدون شک دوست داشتنی است و خبر نداشتم که چند سال بعد زن کسی خواهد شد که بهترین دوست من است که در آن موقع هفده ساله بود و موهای بور کوتاهی داشت.