کتاب من او را دوست داشتم، یه رمان جذاب، ساده و تامل برانگیز از آنا گاوالدا، نویسنده معاصر فرانسوی و یکی از چهره‌های درخشان ادبیات مدرن فرانسه هستش. آنا گاوالدا این رمان رو سال دوهزار و دو منتشر کرد و حالا ما توی ایران میتونیم این رمان جذاب از این نویسنده رو بخونیم.
ماجرای کتاب من او را دوست داشتم به قلم آنا گاوالدا:
داستان کتاب از جایی شروع میشه که آدرین، جلوی آسانسور وایستاده، وسایل‌اش رو جمع کرده و آماده‌ست تا که خانواده خودش رو ترک کنه. این مرد تصمیم گرفته که با معشوقه خودش زندگی‌اش رو ادامه بده و زن و بچه‌هاش رو ترک کنه و با معشوقه‌اش ازدواج کنه.
از طرفی، همسر آدرین و بچه‌هاش توی خونه‌اند. کلوئه و دو تا بچه‌اش، بعد از ترک شدن توسط آدرین، تصمیم میگیرن که مدتی به خانه پدر و مادر آدرین نقل مکان کنند. اونجا مادر آدرین و همسرش پی‌یر منتظر کلوئه و نوه‌هاشون هستن.
پی‌یر که اوضاع کلوئه و بچه‌هاش رو می‌بینه تصمیم میگیره که از اون‌ها دعوت کنه تا که به همدیگه به خونه ییلاقی‌ای که توی جنگل داره برای مدتی سفر کنن. همه با هم به اونجا میرن و بخش مهم داستان اونجا شروع میشه؛ جایی که پی‌یر با عروس ترک شده‌اش راجع‌به پسرش و احساسات و دلایل‌اش صحبت می‌کنه، از خودش حرف میزنه، از احساساتی که تجربه کرده و روزهای سختی که از سر گذرونده، از تجربه مشابهی که داشته و دلایل و اتفاقاتی که منجر به اون تجربه شدن. پیرمردی که ظاهری سرد داره، با حسرت و ناراحتی از تجربه‌های احساسی سابق‌اش حرف میزنه.
آنا گاوالدا توی کتاب من او را دوست داشتم، ما رو با شخصیت‌های داستان همراه می‌کنه تا در نهایت ما هم توی این دوراهی قرار بگیریم که چه کسی مقصر بود؟ چه کاری درست و چه کاری غلط بود؟
الهام دارچینیان این رمان آنا گاوالدا رو به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر قطره چاپ و انتشارش رو برعهده گرفته.
جایی از کتاب من او را دوست داشتم میخونیم:
چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی که دوستش دارد را از یاد ببرد؟ چقدر باید بگذرد تا دیگر دوستش نداشته باشد؟