درباره نویسنده: خالد حسینی نویسنده افغان آمریکایی در سال ۱۹۵۶ در کابل به دنیا آمده است محل زندگی خالد حسینی در سن خوزه کالیفرنیاست شغل پیشین خالد حسینی پزشک است او در دانشگاه کالیفرنیا و سن دیگو تحصیلات خود را به اتمام رسانده است عمده شهرت خالد حسینی به خاطر نگارش دو رمان به نام‌های بادبادک باز و هزار خورشید تابان است
درباره کتاب کتاب هزار خورشید به زبان انگلیسی نوشته شده است و تا به حال به چندین زبان دنیا ترجمه شده است این رمان با زندگی دختری به نام مریم شروع می‌شود مریم به همراه مادرش در کلبه روستایی زندگی می‌کند او زندگی فقیرانه‌ای دارد و این در حالی است که پدر مریم یک مرد بسیار ثروتمند است و آنها را ترک کرده است به همین دلیل مریم را دختری حرامزاده خطاب می‌کنند تا وقتی مریم کوچک بود پدرش گاهی اوقات به او سر می‌زد اما مریم در نوجوانی و ۱۵ سالگی با مردی بزرگسال به نام رشید ازدواج می‌کند داستان روایتگر مردم ستم دیده افغانستان است روایت زندگی زنانی که دیده نمی‌شوند اما در واقع بیشترین آسیب را از جنگ خشونت و جهل مردان می‌بینند کتاب درباره دو زن است یکی همین مریم دیگری دختری به نام لیلا حسینی در ابتدا داستان زندگی هر کدام از این دختر به طور جداگانه برای ما به نگارش درآمده است اما در واقع زندگی این دو زن به هم گره خورده است مادر مریم در یک خانواده اعیانی خدمتکار بود صاحبخانه که مردی هوس باز و زن باز بود با وعده‌های پوچ مادر مریم را در منجلاب هوس بازی‌های خودش غرق می‌کند صاحبخانه که نامش جلیل است دو زن شرعی دارد وقتی همسران او متوجه می‌شوند که خدمتکار خانه حامله است او را از خانه بیرون می‌کنند که در نهایت جلیل به همه می‌گوید زن خدمتکار بوده که او را فریب داده است به دلیل این بی‌آبرویی مادر مریم به همراه مریم مجبور می‌شود به کلبه کوچکی که در یک دشت نزدیک هرات است بیایند جلیل هر از گاهی به مریم و مادرش سر می‌زد ولی هرگز دلش نمی‌خواهد کسی بداند مریم دختر اوست در قسمت دیگر کتاب دختری به نام لیلا وجود دارد که از همان اول با پسر همسایه‌شان به نام طارق دوستی صمیمی دارد و به دلیل ماجراهای زیاد و چالش‌های جنگ از همدیگر به ناگزیر جدا می‌شوند والدین لیلا هر دو در جنگ کشته می‌شوند و لیلا و طارق که عاشق هم بودند با هم عشق بازی می‌کنند لیلا بعد از این جریان می‌فهمد که باردار است او در چنین شرایطی توسط رشید که همان همسر مریم است از زیر آوار جنگ نجات پیدا می‌کند لیلا و مریم هسته اصلی داستان محسوب می‌شوند رشید با لیلا که بی‌ کس و کار است ازدواج می‌کند مریم و لیلا که هر دو هوای همدیگر هستند توسط رشید مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند و کتک می‌خورند همین امر باعث نزدیکی و محبت بین دو شخصیت اصلی داستان می‌شود خالد تلاش می‌کند داستان از خود گذشتگی برای حفظ امید و خوشحالی و قدرت عشق در غلبه بر ترس‌ها را به مخاطب منتقل کند
این رمان را به تمام دوستداران علاقمند کتاب‌های خالد حسینی پیشنهاد می‌کنیم