آنتوان پاوولویچ چخوف، نویسنده، نمایشنامه¬نویس و پزشک روسی که تو سال 1860 توی تاگانروک، شهری توی جنوب روسیه متولد شد. داستان¬های چخوف ساده، عمیق، احساس برانگیز و غالباً شگفت¬انگیزن. مثل رد بویی که بدون اینکه دیده بشن، روی حواس شما و درک شما تاثیر می‌ذارن و ضربه می‌خورین بدون اینکه بدونین از کجا ضربه خوردین. چخوف خودش از اقبال داستان¬هاش توی محافل ادبی و بین عامه مردم شگفت زده بوده، تا جایی‌که یکبار از نوشتن داستانی صحبت می‌کنه که اونو در کم‌تر از چند دقیقه نوشته و اما خود این داستان باعث سر و صدای زیادی در بین خوانندگان اثر می‌شه و قطعاً پژواک صدای قدرت این داستان تا به ما هم رسیده. دشمنان گزیده سیزده تا از بهترین داستان¬های چخوف به انتخاب سیمین دانشور، نویسنده بزرگ و همسر نویسنده فقید و بزرگ ما جلال آل احمده. داستان علاوه بر ذکر چند خاطره¬ای از چخوف، شامل داستان¬های «چیرچیک»، «دشمنان»، «فراری»، «رویاها»،«یک اتفاق ناچیز»، «ساز روچیلد»، «بوسه»، «راهب سیاه¬پوش»، «تیفوس»، «گوسیف»، «بانو و سگ ملوسش»، «وانکا» و «هاملت مسکویی» ه. خلاصه داستان دشمنان، که عنوان کتاب هم از اسم این داستان برداشته شد و یکی از معرکه¬ترین داستان کوتاه¬های چخوفه از جایی شروع می‌شه که پنج دقیقه هم از مرگ بچه شیش ساله دکتر کریلف نگذشته که زنگ خونه¬ش به صدا در میاد و آبوگین، مردی با ظاهر ثروتمند، عاجزانه از دکتر می‌خواد که همسر بیمارش رو ویزیت کنه. دکتر با توجه به شرایط روحی نامساعد خودش و همسرش طبعاً آمادگی ویزیت کردن کسی رو نداره، اما آبوگین هم درمونده¬تر از اونیه که درک درستی از وضعیت دکتر داشته باشه و کماکان روی خواسته خودش پافشاری می‌کنه. کریلف از طرفی درگیر رنج خودشه، اما از طرفی هم ممکنه که باعث مرگ عزیز آدم دیگه¬ای بشه و این دو پارگی ارزش¬ها، این برخورد دنیاها، این سنگینی بی-اندازه انتخاب کردن و روبه¬رو شدن با پیامدهای اونه که داستان چخوف رو تا حد یه شاهکار بالا می‌بره.