چنان ناکام که خالی از آرزو یه رمان توی سبک خود زندگی نامه از پیتر هاندکه نویسنده آلمانی الاصل هستش. این کتاب قبل‌تر با ترجمه‌های دیگه‌ای به زبان فارسی برگردانده شده بود. ناگفته نمونه که همه اون‌ها از زبان واسط انگلیسی ترجمه شده بودن، این ترجمه، اولین برگردان این کتاب از زبان مستقیم آلمانی هستش. ناصر غیاثی این کتاب رو به زبان فارسی ترجمه کرده.
چنان ناکام که خالی از آرزو، یه روایت واقعی از زندگی و مرگ مادر پیتر هاندکه به زبان خود نویسنده است. داستان با شرح حال پدربزرگ پیتر هاندکه شروع میشه، پدرِ مادرش. جلوتر به شرح حال روزهای تلخ و سیاه و سخت و مصیب بارِ جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم می‌پردازه. روزهای مصیبت باری که آینده‌ی این خانواده رو به کلی تغییر دادن.
در خلال جنگ جهانی دوم بود که پیتر هاندکه توی آلمان متولد میشه. اون در کنار برادر و خواهرش و مادرش و شوهر مادرش زندگی میکنه. سایه جنگ جهانی هنوز رو سر آلمانه که خانواده پنج نفری هاندکه، تصمیم به مهاجرت و سفر از آلمان به سمت اتریش میگیرن.
پیتر هاندکه با نگارش این داستان، انگار تصمیم به نگارش مرثیه‌ای در داغ مادرش و از دلتنگی مادرش گرفته. مادری که توی سختی متولد شد، با سختی بزرگ شد. دو جنگ فاجعه‌آمیز دید. کلی مصیبت رو از سر گذروند و توی زندگی اجتماعی‌اش ذره‌ای خوش‌بختی ندید. اما مصیبت و فلاکت، همه جا با این زن همراه بود، حتی توی زندگی شخصی هم طعم خوش‌بختی رو نچشید. پیتر هانکه توی کتاب چنان ناکام که خالی از آرزو، از افسردگی، سردرد، ناخوشی و ناراحتی‌های ممتد این زن صحبت میکنه. از اینکه حتی توی ازدواج‌اش هم شادی ندید و بعد از گذر چند وقت، رابطه بین این زن و همسرش به سردی کشید و پر بود از ناراحتی های ممتد. در نهایت پایان تراژدی‌وار این مادر و تاثیر اندوهناک‌اش روی پیتر هاندکه.
یه بخش از کتاب چنان ناکام که خالی از آرزو میخونیم:
ادبیات به او نیاموخت که از هم‌اکنون دیگر به فکر خودش باشد بلکه برایش وصف می‌کرد که حالا دیگر برای این کار دیر شده است.