کتاب «اشرف‌زادگان فقیر» نوشته‌ی سید رضا حیات‌الغیب، مثل نقشه‌ای است که راه خروج ازهزارتوی باورهای غلط درباره‌ی فقرو ثروت را نشان می‌دهد. این اثر، که درچهل بخش یا «پرده» نوشته شده، خواننده را به سفری ذهنی می‌برد تا بفهمد چرا برخی درتنگدستی گیرمی‌افتند و چگونه می‌توان این چرخه را شکست. حیات‌الغیب با زبانی روان و لحنی انگیزه‌بخش، به ما می‌گوید که فقر، نه یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر، بلکه توهمی است که ذهن خودمان ساخته و جامعه آن را تقویت کرده است. او باور دارد که انسان، به‌عنوان اشرف مخلوقات، حق دارد ثروتمند باشد و از امکانات زندگی لذت ببرد، نه اینکه به کم راضی شود.
ایده‌ی اصلی کتاب این است که ثروت و فقر، بیشتر از آنکه به شرایط بیرونی وابسته باشند، به طرز فکر ما بستگی دارند. حیات‌الغیب می‌گوید جهان پر از فراوانی است و هیچ کمبودی در هستی وجود ندارد، مگر جایی که خودمان با افکار منفی‌مان آن را خلق کنیم. او از خواننده می‌خواهد که باورهای کهنه را دور بریزد؛ باورهایی مثل اینکه برای ثروتمند شدن باید با دیگران رقابت کرد یا سختی کشید. در عوض، او پیشنهاد می‌کند که با تغییر نگاه‌مان به پول و امکانات، می‌توانیم زندگی‌مان را دگرگون کنیم. مثلاً، به جای دیدن ثروت به‌عنوان چیزی که فقط عده‌ای خاص شایسته‌اش هستند، آن را حقی طبیعی برای همه بدانیم. این تغییر ذهنیت، مثل کلیدی است که درِ قفس محدودیت‌ها را باز می‌کند.
یکی از نکات برجسته‌ی کتاب، نگاهش به آزادی فردی است. حیات‌الغیب می‌نویسد که عده‌ای از فقر مردم سود می‌برند، چون آدم‌های فقیر و ناآگاه، راحت‌تر به بردگی کشیده می‌شوند. او این ایده را با شور و هیجان مطرح می‌کند و می‌گوید اگر همه به آگاهی برسند و فراوانی را بپذیرند، دیگر نه کسی برده خواهد بود و نه سیستمی سلطه‌گر. بخش‌های مختلف کتاب، مثل تکه‌های یک پازل، این پیام را کامل می‌کنند؛ از نقش ذهن در خلق واقعیت تا اهمیت هدف‌گذاری و عمل کردن. او تأکید می‌کند که برای شکوفایی استعدادها و رسیدن به رویاهامان، به ثروت نیاز داریم، اما این ثروت فقط پول نیست، بلکه آزادی و فرصتی است برای زیستن به بهترین شکل.
این کتاب بیشتر برای بزرگسالان 20 تا 45 ساله مناسب است؛ کسانی که درگیر دغدغه‌های مالی و شغلی‌اند و می‌خواهند دیدشان به زندگی و امکانات عوض شود. اما هر کسی که دنبال انگیزه و تغییر است، حتی جوان‌ترها یا میانسال‌ها، می‌تواند از آن بهره ببرد. زبان ساده و مثال‌های ملموسش، آن را برای همه قابل‌فهم کرده است.
کتاب‌هایی مثل «بیندیشید و ثروتمند شوید» از ناپلئون هیل، که به قدرت ذهن در موفقیت می‌پردازد، «پدر پولدار، پدر بی‌پول» نوشته‌ی رابرت کیوساکی، که باورهای مالی را بازنگری می‌کند، و «راز» از راندا برن، که قانون جذب را توضیح می‌دهد، از نظر محتوا به «اشرف‌زادگان فقیر» نزدیک‌اند.
برای مطالعه‌ی بهتر، پیشنهاد می‌کنم کتاب را مثل یک راهنما بخوانید؛ هر بخش را با آرامش هضم کنید و ایده‌هایش را در زندگی‌تان امتحان کنید. یک دفترچه کنار دست‌تان بگذارید و باورهایی که می‌خواهید تغییر کنند را یادداشت کنید. هر روز یک پرده بخوانید و تأمل کنید که چطور می‌توانید نگاه‌تان را به پول و زندگی عوض کنید. این کتاب، مثل یک مربی است که دست‌تان را می‌گیرد و می‌گوید: «فقر یک انتخاب است، نه سرنوشت؛ تو می‌توانی انتخاب دیگری کنی.» با صبر و تمرین، این اثر می‌تواند جرقه‌ای باشد برای ساختن زندگی‌ای که همیشه آرزویش را داشتید.