دوئل

وضعیت : موجود

قیمت : 686,400 ریال

780,000 ریال

دوئل یه داستان درخشان و یکی از بهترین و مهم ترین داستان های آنتوان چخوف، نویسنده بدیع و مهم ادبیات روسیه است.
دوئل ماجرای یه آشنایی و برخورد و فرار و بی خیالی و دشمنی ای هستش که در نهایت به دوئل منجر میشه.
کتاب دوئل، ماجرای یه مرد به اسم لائفسکی هستش که بعد از آشنایی با یه خانم به اسم نادیژا فیودورونا، که از قضا متاهل هم هست، دلباخته اش میشه. این دلباختگی ادامه پیدا می کنه و جدی میشه و بعد متوجه میشه که این احساس دو طرفه است. بعد لائفسکی و نادیژا فیودورونا تصمیم میگیرن که دو تایی از اون شهر فرار کنن و به یه جای دیگه برن و یه زندگی عاشقانه، کنار همدیگه رو اونجا تجربه کنن‌. به یه شهر کوچیک ساحلی میرن، که با کلی آرزو یه زندگی خوش داشته باشن.
اما این خیال بافی ها و آرزوها، کار به جایی نمیبره و نهایتی نداره؛ چون لائفسکی همه وقتش رو توی این شهر جدید به میخوارگی و خوش گذرانی و عیاشی و قمار کردن میگذرونه. نادیژا هم بعد دیدن این اتفاقات، تصمیم میگیره که تعهدی به لائفسکی نداشته باشه و اون هم وارد روابط جدیدی میشه.
لائفسکی که از وضعیت موجود ناراضی و اذیت هستش، به فکر فرار می افته و تصمیم میگیره که این بار، بدون معشوقه اش، از اون شهر فرار کنه. اما اینجاست که یکی دیگه از شخصیت های مهم داستان که یه آدم عقل گرا و افراطیه و شدیدا تحت تاثیر داروینه و عقاید سفت و سخت خودش رو داره و حتی حاضره به خاطرشون آدم بکشه و حتی کشته شه، وارد داستان دوئل میشه. اسم این یه نفر فن کورن هستش.
برخورد فن کورن و لائفسکی، یکی از درخشان ترین و جذاب ترین برخوردها توی تاریخ ادبیات روسه. و حرف هایی که در خلال گفتگو توی کتاب، مطرح شده، مسائل و مباحثی هستن که هنوز جوابی براشون داده نشده و ذهن هر مخاطبی رو درگیر میکنن.
همونطور که توی مابقی آثار و کتاب های آنتوان چخوف می بینیم، چخوف تلاش می کنه آرا و عقایدی که ذهن خودش رو درگیر کرده ان و قابل بحث هم هستن رو لا به لای گفتگوهای شخصیت هاش مطرح کنه. تفکری هم که بیشتر توی این کتاب مطرح شده و ما باهاش مواجهه داریم، داروینیسم هستش. فن کورت اعتقاد داره که موجودات ضعیف و بیچاره، محکوم به نابود شدن و مرگ هستن.
به جز این ها، ما دغدغه های انسانی چخوف را توی این کتاب می بینیم. چخوف مثل بقیه کارهاش به ضعف های انسانی و مسائل دیگه ای مثل، بخشش، قدرت، قتل، خیانت، عیاشی و بیهودگی و ذات انسان می پردازه.
یه جا از کتاب دوئل از آنتوان چخوف میخونیم:
لائفسکی آهی کشید و گفت: «خدایا، چطور تمدن ما رو تو چنبره خودش گرفته! من دلباخته یه زن شدم و اون هم دلباخته من، اولش هم با شب‌های آروم شروع شد، با عهد و میثاق‌ها، با خوندن تیکه‌های جذاب ادبیات و بیان اید‌ئال‌ها و علائق مشترک... چه فریبی! اما ما داشتیم از یک چیزی فرار می‌کردیم، از تهی بودن زندگی‌هامون در میان طبقه‌ى روشنفکر.