کتاب جوینده ی نیستی کتابی است که یافتن مسیر معنای زندگی را برایمان هموار می کند و درمانی است برای ارامش روان ما.
همه ی ما احساساتی مانند ترس،اضطراب،غم و عصبانیت ... را تجربه کرده ایم در چنین مواقعی زمان برایمان از حرکت باز می ایستد و ما را در تاریکی نگه می دارد و هرچه برای نجات تقلا کنیم بیشتر فرو می رویم.این کتاب به ما یاد می دهد پذیرش زندگی و اعتماد به جهان هستی ما را به ارامش در زندگی می رساند.
نویسنده در این کتاب به ما می گوید گاهی آنچه در زندگی به دنبالش هستیم هیچ است ما گاهی به دنبال گمشده ای هستیم به دنبال تکه ای از وجودمان هستیم قهرمان داستان در این کتاب نیز همین احساس را دارد او برای یافتن تکه ی گمشده ی خود سفری را آغاز می کند که به کلی زندگی اش را تغییر می دهد.او راهی سفر پر خطری می شود که او را به خودش می رساند و به حقیقت بزرگ زندگی دست می یابد.
بخشی از کتاب
احساس می کنم چیزی چکه می کند خون،دقیق تر نگاه می کنم و متوجه می شوم که مجروح شده ام.حیوانی نیشم زده،زخمم نسبتا عمیق است.متوجه موجودی می شوم که بر شعله های آتش که از تل های هیزم زبانه می کشد مشرف است.همانطور که به سمت این موجود میرم زمین به شدت میلرزد.گازهایی با شتاب به بیرون می پاشد خس خس میکند و در همین حال آتشفشان به شدت غرش می کند.و خاکستر بیشتری به بیرون می ریزد.کرکس ها را نمی بینم اما صدای جیغشان را می شنوم.