مشخصات کلی قطع رقعی پوشش جلد شومیز
مشخصات فنی نویسنده راس ویلسون ناشر مرکز مترجم پویا ایمانی تاریخ آخرین چاپ 1400 تعداد صفحات 223
تئودور آدورنو یکی از برجستهترین فیلسوفان قارهای قرن بیستم بود. اگرچه او در مورد طیف وسیعی از موضوعات مینوشت، اما نگرانی اساسی او درد و رنج بشر بود - به ویژه تأثیرات جوامع مدرن بر وضعیت انسان. او بیشتر تحت تأثیر هگل، مارکس و نیچه قرار گرفت. او با مؤسسه تحقیقات اجتماعی در مدرسه فرانکفورت ارتباط داشت که مرکز علوم اجتماعی و فرهنگی فرهنگی برای ترویج سوسیالیسم و سرنگونی سرمایهداری بود. این نظریه مسئول ایجاد شکلی فلسفی به نام نظریه انتقادی بود که بر این باور بود که ظلم از طریق سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ماتریالیسم ایجاد میشود، اما به طور قابل توجهی از طریق آگاهی حفظ میشود. بنابراین تمرکز عمل باید از آگاهی باشد. مؤسسه تحقیقات اجتماعی در استدلال خود مبنی بر اینکه عوامل اجتماعی و فرهنگی به اندازه اقتصاد در سرکوب نقش مهمی ایفا می کنند، از مارکسیسم ارتدوکس منحرف شد.
آدورنو کمکهای زیادی به نظریه انتقادی کرد، به ویژه دیدگاه او مبنی بر اینکه عقل با سلطه و رنج گرفتار شده است. آدورنو «تفکر هویتی» را ابداع کرد تا فرآیند تفکر مقولهای را در جامعه مدرن توصیف کند، که به موجب آن همه چیز نمونهای از یک امر انتزاعی میشود و بنابراین هیچ چیز فردی در منحصر به فرد بودن واقعی خود اجازه وجود ندارد. او ابراز تاسف کرد که نوع بشر از درک جهان از طریق اسطوره به درک آن از طریق استدلال علمی رسیده است، اما این «روشنگری» اخیر همان درک جهان از طریق اسطوره است. هر دو حالت دیدگاهی را ایجاد میکنند که ذهنیت باید با دنیای بیرونی که کنترلی بر آن ندارد مطابقت دهد. در این بحث، آدورنو اخلاق را در درون ذهن ناتوان میدید: در دنیایی که فقط به حقایق قابل تشخیص ارزش میدهد، اخلاق پوچگرا میشود، یک تعصب صرف از ذهنیت فردی. آدورنو همچنین به دلیل انتقادش از «صنعت فرهنگ» شهرت دارد. او احساس میکرد که صنعت سرگرمی جامعه مدرن به اندازه محل کار مکانیکی، فرمولوار و مسلط است. او استدلال میکرد که انسانها در جامعه مدرن در محل کار و اوقات فراغت خود برنامهریزی شدهاند، و اگرچه به دنبال فرار از یکنواختی محل کار خود هستند، اما صرفاً در حال تغییر به قطعه دیگری از ماشین هستند - از تولیدکننده به مصرفکننده. هیچ شانسی برای تبدیل شدن به افراد آزاد وجود ندارد که بتوانند در ایجاد جامعه شرکت کنند، چه در محل کار و چه در بازی.
آدورنو کمکهای زیادی به نظریه انتقادی کرد، به ویژه دیدگاه او مبنی بر اینکه عقل با سلطه و رنج گرفتار شده است. آدورنو «تفکر هویتی» را ابداع کرد تا فرآیند تفکر مقولهای را در جامعه مدرن توصیف کند، که به موجب آن همه چیز نمونهای از یک امر انتزاعی میشود و بنابراین هیچ چیز فردی در منحصر به فرد بودن واقعی خود اجازه وجود ندارد. او ابراز تاسف کرد که نوع بشر از درک جهان از طریق اسطوره به درک آن از طریق استدلال علمی رسیده است، اما این «روشنگری» اخیر همان درک جهان از طریق اسطوره است. هر دو حالت دیدگاهی را ایجاد میکنند که ذهنیت باید با دنیای بیرونی که کنترلی بر آن ندارد مطابقت دهد. در این بحث، آدورنو اخلاق را در درون ذهن ناتوان میدید: در دنیایی که فقط به حقایق قابل تشخیص ارزش میدهد، اخلاق پوچگرا میشود، یک تعصب صرف از ذهنیت فردی. آدورنو همچنین به دلیل انتقادش از «صنعت فرهنگ» شهرت دارد. او احساس میکرد که صنعت سرگرمی جامعه مدرن به اندازه محل کار مکانیکی، فرمولوار و مسلط است. او استدلال میکرد که انسانها در جامعه مدرن در محل کار و اوقات فراغت خود برنامهریزی شدهاند، و اگرچه به دنبال فرار از یکنواختی محل کار خود هستند، اما صرفاً در حال تغییر به قطعه دیگری از ماشین هستند - از تولیدکننده به مصرفکننده. هیچ شانسی برای تبدیل شدن به افراد آزاد وجود ندارد که بتوانند در ایجاد جامعه شرکت کنند، چه در محل کار و چه در بازی.
شما هم میتوانید در مورد این محصول نظر بدهید.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.