کتاب «خشم و هیاهو» نوشته ویلیام فاکنر، رمانی پیچیده و تأثیرگذار در ادبیات مدرن است که داستان فروپاشی خانواده‌ای اشرافی به نام کامپسون را در جنوب آمریکا روایت می‌کند. این اثر با ساختاری غیرخطی و روایت از زاویه دید چند شخصیت، خواننده را به سفری در زمان، ذهن و احساسات می‌برد. داستان در چهار بخش، از چهار دیدگاه متفاوت، بازگو می‌شود و هر بخش لایه‌ای از زندگی این خانواده و زوالشان را آشکار می‌کند.
بخش اول از نگاه بنجامین (بنجی)، کوچک‌ترین پسر خانواده که ذهنی ناتوان دارد، روایت می‌شود. او در سال ۱۹۲۸، با صداها و تصاویری پراکنده، حسرت گذشته و عشق به خواهرش، کدی، را نشان می‌دهد. ذهن آشوب‌زده بنجی، پرازخشم و ناله‌های خاموش است و از طریق او، سقوط خانواده از شکوه گذشته به وضعیتی فلاکت‌بار نمایان می‌شود. بخش دوم متعلق به کوئنتین، برادربزرگ‌تر است که در سال ۱۹۱۰، پیش از خودکشی‌اش، خاطراتی از عشق ناکام و وسواسش به کدی و پاکدامنی او را بازگو می‌کند. ذهن او پرازآشوب و تقلا برای حفظ ارزش‌های خانوادگی است که در جامعه‌ای در حال تغییر رنگ باخته‌اند. بخش سوم از دید جیسون، برادر دیگر، در سال ۱۹۲۸ روایت می‌شود؛ مردی تلخ و خشمگین که از خانواده و زندگی‌اش نفرت دارد و با حرص و حسادت روزگار می‌گذراند. در نهایت، بخش چهارم با روایتی سوم‌شخص، زندگی دیلسی، خدمتکار سیاه‌پوست خانواده، را نشان می‌دهد که با آرامش و ایمانش، در برابر فروپاشی این خاندان ایستادگی می‌کند.
ایده اصلی کتاب، زوال ارزش‌ها، زمان و هویت در جهانی پر از آشوب است. فاکنر با استفاده از جریان سیال ذهن، نشان می‌دهد که چگونه گذشته و حال در هم می‌آمیزند و انسان‌ها در چنگال خاطرات و ناکامی‌ها اسیر می‌شوند. عنوان کتاب، برگرفته از نمایشنامه شکسپیر، اشاره‌ای به زندگی بی‌معنا و پرهیاهوی شخصیت‌هاست که در نهایت به سکوت و نیستی می‌رسد. کدی، که هیچ‌گاه مستقیماً روایت نمی‌کند، قلب داستان است؛ حضورش در ذهن برادرانش نشان‌دهنده عشق، گناه و ویرانی است که خانواده را از هم می‌پاشد.
این کتاب بیشتر برای بزرگسالان (25 تا 50 سال) مناسب است که به ادبیات عمیق و پیچیده علاقه دارند. ساختار غیرمعمول و مضامین سنگین آن، مانند فروپاشی اخلاقی و روان‌شناختی، برای خوانندگان جوان‌تر یا کسانی که به داستان‌های خطی عادت دارند، چالش‌برانگیز است. با این حال، هر که صبر و علاقه به کاوش در ذهن انسان داشته باشد، از آن لذت خواهد برد.
از کتاب‌های مشابه می‌توان به «صد سال تنهایی» نوشته گابریل گارسیا مارکز (زوال یک خانواده)، «به سوی فانوس دریایی» از ویرجینیا وولف (جریان سیال ذهن) و «ابشالوم، ابشالوم!» خود فاکنر (تم‌های خانوادگی و جنوبی) اشاره کرد.
مطالعه این کتاب چه فوایدی برای شما دارد:
اول، ذهن را به درک پیچیدگی‌های روان انسان و تأثیر زمان بر آن باز می‌کند. دوم، با سبک نوشتاری خلاقانه‌اش، مهارت تحلیل و تفکر عمیق را تقویت می‌کند. سوم، نگاهی تازه به مفاهیمی چون خانواده، گناه و رستگاری ارائه می‌دهد. این اثر، تجربه‌ای است که هم چالش‌برانگیز است و هم غنای ادبی و احساسی را به ارمغان می‌آورد.